کد مطلب:328153 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:398

سوره اعراف، آیات 137 - 127
و قال الملا من قوم فرعون اتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض و یذرك و آلهتك قال سنقتل ابناءهم و نستحی نساءهم و انا فوقهم قاهرون (127)

قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین (128)

قالوا اوذینا من قبل ان تاتینا و من بعد ما جئتنا قال عسی ربكم ان یهلك عدوكم و یستخلفكم فی الارض فینظر كیف تعملون (129)

و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات لعلهم یذكرون (130)

فاذا جاءتهم الحسنه قالوا لنا هذه و ان تصبهم سیئه یطیروا بموسی و من معه الا انما طائرهم عند الله و لكن اكثرهم لا یعلمون (131)

و قالوا مهما تاتنا به من آیه لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤ منین (132)

فارسلنا علبهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم آیات مفصلت فاستكبروا و كانوا قوما مجرمین (133)

و لما وقع علیهم الرجز قالوا یا موسی ادع لنا ربك بما عهد عندك لئن كشفت عنا الرجز لنومنن لك و لنرسلن معك بنی اسرائیل (134)

فلما كشفنا عنهم الرجز الی اجل هم بالغوه اذاهم ینكثون (135)

فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم بانهم كذبوا بایاتنا و كانوا عنها غافلین (136)

و اورثنا القوم الذین كانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها التی باركنا فیها و تمت كلمه ربك الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا و دمرنا ما كان یصنع فرعون و قومه و ما كانوا یعرشون (137).





ترجمه آیات

بزرگان قوم فرعون گفتند چرا موسی و قوم او را می گذاری كه در این سرزمین فساد كنند و ترا و خدایانت را واگذارند، گفت پسرانشان را خواهیم كشت و زنانشان را نگه خواهیم داشت كه ما بالا دست آنهاییم و نیرومند (127)

موسی به قوم خود گفت از خدا كمك جویید و صبور باشید كه زمین متعلق به خدا است و به هر كسی از بندگان خویش بخواهد وا می گذارد و سرانجام نیك از آن پرهیزكاران است (128)

اسرائیلیان گفتند پیش از آمدن تو (به رسالت ) و هم بعد از آن در رنج و شكنجه بوده ایم موسی گفت شاید پروردگارتان دشمنانتان را هلاك كند و شما را در این سرزمین جانشین (آنها) كند و بنگرد چگونه عمل می كنید (129)

فرعونیان را به خشكسالی و كمبود حاصل دچار كردیم شاید متذكر شوند (130)

و چون حادثه خوبی به آنها می رسید می گفتند این به خاطر ما است و چون حادثه بدی به آنها می رسید به موسی و پیروان او شگون می زدند، حق این بود كه سرنوشت آنها نزد خدا بود لكن بیشترشان نمی دانستند (131)

می گفتند هر معجزه ای برای ما بیاوری و ما را بدان جادو كنی ما به تو ایمان نمی آوریم (132)

پس طوفان و ملخ و شپش و وزغ ها و خون را (خون شدن دریای نیل ) كه معجزه هایی از هم جدا بود به آنها فرستادیم و باز گردنكشی كردند كه گروهی بزهكار بودند (133)

و چون عذاب بر آنها نازل شد گفتند ای موسی پروردگار خویش را به آن پیمان كه با تو نهاده برای ما بخوان كه اگر این عذاب از ما برداری قطعا به تو ایمان می آوریم و پسران اسرائیل را با تو می فرستیم (134)

و چون این عذاب ها را برای مدتی كه به سر بردند از آنها برداشتیم آن وقت پیمان شكنی كردند (135)

پس از آنها انتقام گرفتیم و به دریا غرقشان كردیم برای آنكه آیه های ما را تكذیب كرده و از آنها غافل مانده بودند (136)

و خاورها و باخترهای آن سرزمین را كه بركت در آن نهاده بودیم به گروهی كه خوار به شمار می رفتند واگذاشتیم و كلمه نیكوی پروردگار تو درباره پسران اسرائیل به پاداش صبری كه كرده بودند انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وی می ساختند با بناهایی كه بالا می بردند ویران كردیم (137)

بیان آیات

این آیات مشتمل است بر اجمال آنچه كه بین موسی و فرعون - در ایامی كه موسی (علیه السلام ) در میان قوم فرعون به سر می برده - جریان یافته و آن خاطراتی را كه وی پس از دعوت آنان به دین توحید و نجات دادن بنی اسرائیل داشته و آن معجزاتی را كه یكی پس از دیگری برایشان آورده تا آنجا كه خدا او و بنی اسرائیل را نجات داده و فرعون و لشكریانش را غرق كرده و سرزمین مبارك و مشارق و مغارب آن را در اختیار او و قومش گذاشته خاطر نشاءن میسازد.





قال الملا من قوم فرعون اتذر موسی و قومه ...





این جمله حكایت گفتاری است كه قومش با فرعون داشته و می خواستند او را فریب دهند و به قتل موسی و قوم او تحریكش كنند، لذا فرعون در رد پیشنهاد آنان گفت : كشتن موسی و بنی اسرائیل برای ما مهم نیست ، برای اینكه فعلا قدرت در دست ما است ، و در هر حال برایشان تسلط داریم ، پس چه بهتر همان عذاب قبلی را در حق ایشان اجراء نموده فرزندانشان را كشته و زنانشان را زنده نگهداریم . و این جواب خود دلیل روشنی است بر اینكه قوم فرعون از او خواستند تا موسی و قومش را بكشد، زیرا اگر پیشنهاد ایشان چیز دیگری غیر از كشتن بود جمله (و انا فوقهم قاهرون ) آن موقعیتی را كه می بایست داشته باشد نمی داشت .

فرعون هم مدعی خدایی بوده و هم خدایانی را می پرستیده است

و اینكه گفتند: (و یذرك و آلهتك ) تاءكید در تحریك وی بر قتل ایشان است ، و معنایش این است كه : ای فرعون ! این شخص علاوه بر فسادی كه او و قومش در زمین انگیخته اند زیر بار پرستش تو و خدایانت هم نرفته اند. از این جمله به خوبی بر می آید كه فرعون هم ادعای الوهیت می كرده و مردم را به پرستش خود می خوانده و هم خودش خدایانی برای خود داشته و آنها را می پرستیده . تاریخ هم این معنا را درباره پاره ای از امت های گذشته اثبات كرده ، از آن جمله نقل شده كه در روم و ممالك دیگر، مردم ، بزرگ خانواده و روسای قبائل و عشایر را می پرستیدند، و آن بزرگان و رؤ سا هم ، پدران نخستین و بت ها را پرستش می كرده اند. و نیز در تاریخ دارد كه بعضی از بت پرستان برای بت هایی كه می پرستیدند بت ها و ارباب دیگری قائل بودند، و معتقد بودند كه بت های مورد پرستش آنان آن بت ها را می پرستند، از آن جمله پدر و مادر را رب خود می دانستند و برای پدر و مادر ارباب دیگری قائل بودند.

این آن چیزی است كه از جمله مورد بحث به دست می آید، الا اینكه از كلامی كه فرعون با قوم خود داشته و قرآن از او چنین حكایت می كند: (انا ربكم الاعلی ) و همچنین از جمله دیگری كه گفت : (ما علمت لكم من اله غیری ) بر می آید كه او برای خود معبودی اتخاذ نكرده بوده ، و تنها خود را معبود مردم می دانسته است .

و لذا بعضی از مورخین نوشته اند كه خود فرعون دهری مسلك بوده ، و اصلا برای عالم صانعی قائل نبوده ، و مردم را هم از پرستش ‍ بت ها منع می كرده ، و می گفته كه تنها باید مرا بپرستید، و به همین جهت بعضی از ایشان بطوری كه شنیده می شود آیه مورد بحث را (والهتك ) - به كسر همزه و فتح لام با الف بعد از لام - قرائت كرده اند كه هم بر وزن عبادت است و هم به معنای آن .

لیكن صحیح تر همان چیزی است كه از ظاهر جمله مورد بحث استفاده می شود.

و از جمله (ما علمت لكم من اله غیری ) هم بیش از این بر نمی آید كه می خواسته اله و معبود دیگری كه مالك و مدبر امور خصوص قبطیان باشد نفی كرده و تدبیر امور آنان را به خود اختصاص دهد. و این حرف هم تنها از او نبوده ، همه بت پرستان - تا آنجا كه ما سراغ داریم - همین را می گفته اند، یعنی برای هر صنفی از اصناف خلائق از قبیل آسمان و زمین ، دریا و خشكی و اقوام و همچنین برای اقسام مختلف حوادث از قبیل صلح و جنگ ، دوستی و دشمنی و زشتی و زیبائی خدای جداگانه ای قائل بودند، و خود از میان همه آن خدایان آن خدائی را می پرستیدند كه مورد حاجت و نیازشان بوده ، مثلا سكنه سواحل دریاها بیشتر پروردگار دریا و طوفان را می پرستیدند.

بنابراین ، معنای گفتارش كه گفت : (ما علمت لكم من اله غیری ) این است كه : من برای شما قبطی ها پروردگاری غیر از خودم سراغ ندارم ، پروردگار شما قبطی ها منم نه آنكه موسی ادعا می كند كه از طرف او مبعوث شده ، و خودش هم او را می پرستد. موید این معنا قرینه ای است كه همراه كلام او است ، و آن این است كه بعد از جمله مزبور بنا به حكایت قرآن اضافه كرده : (فاوقد لی یا هامان علی الطین فاجعل لی صرحا لعلی اطلع الی اله موسی و انی لاظنه من الكاذبین ) از این كلام به خوبی بر می آید كه فرعون در معبود بودن خود برای موسی شك داشته و این خود قرینه است بر اینكه در جمله قبلی نمی خواسته وجود خدائی غیر خود را انكار كرده و بگوید: من علم به عدم وجود آن دارم ، بلكه می خواسته علم به وجود چنین خدائی را نفی و انكار كند.

و كوتاه سخن اینكه خواسته است بگوید: من خدائی بجز خودم برای شما سراغ ندارم ، نه اینكه شما خدائی به غیر من ندارید.

سخن فخر رازی درباره معتقدات فرعون و اشكالی كه بر آن وارد است

و اما آن احتمال كه گفتیم بعضی ها داده و گفته اند: فرعون مردی دهری مسلك بوده ، ظاهرا احتمالی است كه فخر رازی داده و در تفسیخود چنین گفته است :

آنچه به نظر من می رسد این است كه فرعون یا مرد عاقلی بوده و یا عقل نداشته ، اگر عقل نمی داشت از حكمت خدا دور بود كه به سوی چنین كسی پیغمبری گسیل بدارد، و اگر عقل داشته و عقلش هم كامل بوده ، معقول نیست كه چنین كسی واقعا معتقد به الوهیت خود باشد، و خود را خالق آسمان و زمین بداند، از خود او هم كه بگذریم معنا ندارد خلق كثیری از عقلا چنین اعتقادی درباره او داشته باشند، چون فساد این عقیده از ضروریات عقل است .

پس بهتر این است كه بگوییم فرعون مردی دهری و منكر وجود صانع بوده ، و كواكب را مدبر این عالم خاكی و خود را مدبر و مربی آدمیان می دانسته ، پس اینكه گفته : (انا ربكم الاعلی ) مقصودش این بوده كه من مربی و ولی نعمت و روزی دهنده شمایم . و اینكه گفت : (ما علمت لكم من اله غیری ) مقصودش این بوده كه من جز خود كسی را سراغ ندارم كه پرستش و عبادتش بر شما واجب باشد.

و وقتی مسلك و مرامش این بوده بعید نیست كه بگوییم وی بت هایی به صورت كواكب برای خود درست كرده و می پرستیده ، و مانند سایر ستاره پرستان به آن بتها تقرب می جسته ، و بنابراین مانعی ندارد كه جمله (و یذرك و آلهتك ) را حمل بر همین معنایی كنیم كه به نظرمان رسید.

این بود كلام فخر رازی ، اشكالی كه ما بر گفتار وی داریم این است كه این شخص اینقدر نفهمیده كه معنای الوهیت و ربوبیت در نظر بت پرستان و ستاره پرستان آفریدن آسمانها و زمین نیست ، و هیچ بت پرست و ستاره پرستی بت و ستاره خود را آفریدگار و خالق آسمانها و زمین نمی داند، بلكه معنای الوهیت در نظر آنان تدبیر یك قسمت از امور عالم است كه خود فخر هم در آخر كلامش ‍ احتمال آن را داده ، و این اشتباه را هم كرده كه هیچ دهری مذهبی ستاره پرست و هیچ ستاره پرستی دهری و منكر وجود صانع نمی شود.

پس حق مطلب همان است كه گفتیم فرعون خود را پروردگار مصر و مصریان می دانسته ، و اگر مربوب بودن آنان را برای رب و پروردگاری دیگر انكار می كرده روی قاعده و اعتقاد خود آنان بوده ، نه اینكه مخلوق بودن آنان و خالقیت خدای سبحان را انكار كرده باشد.

(قال سنقتل ابناءهم و نستحیی نساءهم و انا فوقهم قاهرون ) این جمله وعده ای است كه فرعون به كرسی نشینان خود داده ، و آنان را به این معنا دلخوش كرده كه بزودی همان سخت گیریها و عذابی كه درباره بنی اسرائیل داشت از سر می گیرد، پسران آنان را می كشد و دخترانشان را برای كلفتی و خدمتگزاری قبطیان زنده می گذارد، و در آخر هم برای فرو نشاندن خشم و از بین بردن اضطراب درونی آنان اضافه كرده است كه : (ما مسلط و قاهر بر ایشانیم ).

تحریك و تشویق موسی (ع ) بنی اسرائیل را به قیام علیه فرعون و استعانت از خدا وصبر در برابر شدائد مبارزه





قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا...





موسی (علیه السلام ) در این جمله بنی اسرائیل را بر قیام و شورش علیه فرعون بر می انگیزد و آنان را به استمداد و استعانت از خدای تعالی در رسیدن به هدف كه همان رهایی از اسارت و بندگی فرعون است توصیه می نماید، و آنان را به صبر در برابر شدایدی كه فرعون خط نشان آن را می كشد سفارش می كند. آری ، صبر در برابر شداید راهنمای به سوی خیر و پیشتاز فرج و نجات است . موسی (علیه السلام ) در آخر كلام خود با جمله (ان الارض لله یورثها من یشاء) گفتار خود را تعلیل می كند.

و حاصل این تعلیل این است كه : اگر من این نوید را می دهم برای این است كه فرعون مالك زمین نیست تا آن را به هر كس بخواهد بدهد و از هر كس بخواهد بگیرد، بلكه زمین ملك خدای سبحان است ، او است كه به هر كس بخواهد ملك و سلطنت در زمین را می دهد، و سنت او هم بر این جریان دارد كه حسن عاقبت را به كسانی از بندگان خود اختصاص دهد كه از او بترسند، و از او حساب ببرند، بنابراین شما ای بنی اسرائیل ! اگر تقوا پیشه كنید، یعنی از خدای تعالی استعانت جسته و در راه او در شداید صبر كنید خداوند این سرزمین را كه امروز در دست فرعونیان است به دست شما خواهد سپرد.

موسی (علیه السلام ) به منظور فهماندن همین معنا دنباله كلام خود (ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده ) اضافه كرد كه : (و العاقبه للمتقین )، و لفظ (عاقبه ) در لغت به معنای دنباله هر چیز است ، همچنانكه لفظ (البادئه ) به معنای آن چیزی است كه هر عمل و یا هر چیزی به آن ابتداء و شروع می شود.

و اگر بطور مطلق فرمود: (عاقبت از آن پرهیزكاران است ) برای این بود كه سنت الهی بر این جریان دارد. آری ، خدای تعالی نظام عالم را طوری قرار داده كه هر نوعی از انواع موجودات به منتهای سیری كه خداوند برایش معلوم كرده برسد، و سعادت مقدر خود را نائل گردد،

حال انسان هم كه یكی از انواع موجودات است حال همانها است ، او نیز اگر در راهی قدم بگذارد كه خداوند و فطرت برایش ترسیم كرده و از انحراف از راه خدا یعنی از كفر به خدا و به آیات خدا و فساد انگیختن در زمین بپرهیزد خداوند به سوی عاقبت نیك هدایتش نموده و به زندگی پاك زنده اش داشته و به سوی هر خیری كه بخواهد ارشادش می كند.

شكوه بنی اسرائیل نزد موسی (ع ) و جواب موسی (ع ) به ایشان





قالوا اوذینا من قبل ان تاتینا و من بعد ما جئتنا





كلمه (اتیان ) و كلمه (مجیی ء) در این آیه به یك معنا است و به كار بردن هر دو تنها به منظور تفنن در تعبیر است ، و اینكه بعضی از مفسرین این دو كلمه را به دو معنا گرفته و گفته اند (تاتینا) به معنای (آوردی برای ما) و (جئتنا) به معنای (آمدی ما را) است و تقدیر آیه این است كه : (من قبل ان تاتینا بالایات و من بعد ما جئتنا قبل از اینكه این آیات را برای ما بیاوری و بعد از آنكه آمدی ما را) صحیح نیست ، برای اینكه دلیلی بر تقدیر گرفتن (بالایات ) در دست نیست .

علاوه بر اینكه غرض بنی اسرائیل این بوده كه شكایت خود را به موسی عرضه داشته و بگویند ما چه قبل از آمدنت و چه بعد از آمدنت آن عذاب و شكنجه ای كه از فرعونیان می دیدیم هنوز هم می بینیم ، و از آن وعده ای كه خداوند داده بود كه به دست تو از دست فرعونیان نجات پیدا می كنیم خبری نشد، و معلوم است كه در رساندن این غرض حاجتی به ذكر آیات نیست و اصلا آوردن آیات هیچ ربطی به این غرض ندارد، پس تقدیر گرفتن (بالایات ) درست نیست و مطلب همان است كه گفتیم این دو كلمه در آیه به یك معنا و هر دو به معنای آمدن است ، نه یكی به معنای آوردن و دیگری به معنای آمدن .





قال عسی ربكم ان یهلك عدوكم و یستخلفكم فی الارض فینظر كیف تعملون





این جمله حكایت جوابی است كه موسی از شكایت بنی اسرائیل داده ، و خاطر آنان را بدین وسیله تسلیت داده و امیدوارشان ساخته است ، در حقیقت تكرار همان كلام قبلی است كه فرمود: (استعینوا بالله و اصبروا ان الارض لله ) كانه خواسته است بفرماید: اینكه به شما دستور دادم كه در راه رسیدن به هدف از خدا بترسید حرف زنده ای بود كه هرگز غیر آن را از من نخواهید شنید، اگر به آن دستور عمل كنید امید این هست كه خداوند دشمنان شما را هلاك كرده و زمین را بعد از ایشان به شما واگذار كند. آری ، اگر می خواهید خداوند شما را جانشین آنان در زمین قرار بدهد باید بدانید كه خداوند چنین كاری را بیهوده نمی كند، و شما را بدون هیچ قید و شرطی بر آنان ترجیح نمی دهد، و اگر شما را به آرزویتان برساند برای این است كه ببیند رفتار شما چگونه خواهد بود، و این همان معنایی است كه آیه شریفه (و تلك الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین آمنوا و یتخذ منكم شهداء) در مقام افاده آن است .

و این یكی از آیاتی است كه خداوند در آن یهود را كه برای خود منصب بلا عزل الهی قائل بودند تخطئه نموده است . آری ، توراتی كه در دست یهود است یهودیان را دارای كرامتی بدون قید و شرط و آنان را حزب خدا و سرزمین بیت المقدس را سرزمینی دانسته كه خداوند به یهود تملیك كرده ، آن هم تملیكی كه نه نقل و انتقال بردار است و نه اقاله پذیر.

مبتلا نمودن خداوند فرعونیان را به قحطی وتفّاءل بدآنان درباره موسی (ع )





و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات





(سنین ) جمع (سنه ) به معنای قحط و نایابی است . و گویا معنای اصلی آن (سنه القحط سال قحطی ) بوده و به تدریج گفته شده : (السنه آن سال ) سپس به كثرت استعمال تدریجا كارش به جایی رسیده كه معنای قحطی و نایابی را به خود گرفته است .

خدای سبحان در این آیه می فرماید - و قسم هم یاد می كند - كه آل فرعون را یعنی همان قبطی ها را كه فامیل او بودند به قحطی های متعدد و كمی میوه ها دچار كرد تا شاید بدین وسیله متذكر شوند.

و اینكه گفتیم (قحطی متعدد) برای این است كه از ظاهر سیاق بر می آید كه این قحطی ممتد در امتداد چند سال نبوده ، بلكه بین دو سال قحطی یك و یا چند سال فاصله می شده ، زیرا اگر اینطور نبود (سنه قحط سالی ) را به صیغه جمع نمی آورد، زیرا قحطی ممتد به امتداد چند سال یك قحطی است ، نه قحطی های متعدد. علاوه بر اینكه جمله (فاذا جاءتهم الحسنه قالوا لنا هذه ) ظهور دارد در اینكه حسنه مذكور در آن ، بعد از سیئه (قحطی ) بوده و بعد از آن حسنه مواجه با سیئه دیگری شدند.





فاذا جاءتهم الحسنه قالوا لنا هذه ...





از ظواهر امر بر می آید كه قوم فرعون وقتی پس از قحط سالی به سال خوشی می رسیده و نعمت و روزی شان فراوان می شده می گفته اند: (این از خود ما است ) و مقصودشان این بوده كه (ما تا آنجا كه به یاد داریم هرگز به قحط سالی دچار نشده ایم ، و اگر در گذشته مبتلا به آن خشكسالی شدیم از نحوست موسی بوده است ) و اگر این حرف را پس از نجات از قحط سالی زده اند برای این بوده كه تا آنروز دچار چنین بلائی نشده بودند، و معلوم است كه انسان معمولا وقتی متوجه ارزش و اهمیت نعمتی می شود كه به ضد آن مبتلا بشود.

قوم فرعون هم اگر به قحط سالی دچار نشده بودند پس از نجات و رسیدن به فراوانی نعمت نمی گفتند: (این از ما است ) گو اینكه طبعا و عادتا بایستی قضیه بر عكس اینكه واقع شده بود واقع می شد، به این معنا كه بایستی قبل از تفال بد به موسی زدن می گفتند: (این از ما است ) چون وقتی مردمی قحط سالی و بلا را از نحوست شخص معینی می دانند كه بر حسب ارتك از و عادت دیرینه ، نعمت و فراخی روزی و رفاه عیش را از خود بدانند، زیرا تا به رفاه و راحت خو نكرده باشند از گرفتاری و بلا آنطور كه باید وحشت نمی كنند، ولیكن همانطور كه گفتیم از ظواهر قضیه بر می آید كه تفال بد به موسی زدن قبل از گفتن (این از ما است ) بوده .

و شاید به همین جهت قوم فرعون را قبل از فال بد زدنشان ذكر كرده و نیز به همین مناسبت كلمه (حسنه ) را با لفظ (اذا) و كلمه (سیئه قحط سالی ) را با لفظ (ان ) آورده و فرموده : (فاذا جاءتهم الحسنه قالوا لنا هذه و ان تصبهم سیئه یطیروا بموسی و من معه )، از این اختلاف در تعبیر بر می آید كه (حسنه - رفاه عیش ) در نظر فرعونیان اصل ثابتی بوده ، و ابتلای به قحط سالی نادر و بی سابقه بوده است . شاهد دیگر این معنا این است كه كلمه (حسنه ) را با (الف و لام ) جنس كه مفید تعریف است و كلمه (سیئه ) را نكره و بدون (الف و لام ) آورده .

كلمه (یطیروا) از (تطیر) و تطیر مشتق از (طیر) است ، و جهت این اشتقاق این است كه عرب به خیلی چیزها از آن جمله به طیور تفاءل می زدند به همین جهت كلماتی از ماده (طیر) اشتقاق كردند كه معنای تفاءل و یا بهره ای از شر و شآمت را بدهد مانند تطیر كه به معنای اول و طائر كه به معنای دوم است .

پس اینكه فرمود: (الا انما طائرهم عند الله و لكن اكثرهم لا یعلمون ) معنایش این می شود: بهره ای كه ایشان از شر و شآمت دارند نزد خداست ، و آن عذابی است كه خداوند برای آنان تهیه دیده ، و لیكن بیشتر ایشان از این عذاب غافلند، و خیال می كنند از گناهان و جنایاتی كه مرتكب می شوند اثری باقی نمی ماند، و در دفتری بایگانی نمی شود.

البته برای كلمه (طائر) معانی دیگری هم از قبیل نامه اعمال و غیر آن ذكر كرده اند، و لیكن مناسب با سیاق همان معنایی است كه ما ذكر كردیم .





وقالوا مهما تاتنا به من آیه لتسحرنابها فما نحن لك بمؤ منین





كلمه (مهما) از اسمای شرط و به معنای (هر چه ) است ، و معنای آیه این است كه (هر چه برای ما معجزه بیاوری كه ما را جادو كنی ما به تو ایمان آور نیستیم ).

قوم فرعون با این كلام خود خواسته اند موسی را برای همیشه از خود ماءیوس سازند، و اینكه معجزات او را جادو خواندند در حقیقت خواسته اند او را استهزاء نموده و بگویند تو بی خود اسم این اعمالت را معجزه گذارده ای .

نزول عذابهای متعدد بر قوم فرعون ، به تفصیل و در زمانهای مناسب





فارسلنا علیهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم ایات مفصلات ...)





كلمه (طوفان ) به گفته راغب به معنای هر حادثه ای است كه انسان را احاطه كند، و لیكن بیشتر متعارف شده كه در آب بسیار زیاد استعمال شود. و در مجمع البحرین می گوید: این كلمه به معنای سیلی است كه زمین را در خود غرق كند، و اصل آن ، ماده (طوف ) است كه به معنای طواف و دور زدن می باشد.

كلمه (قمل ) - به ضم قاف و تشدید میم - به گفته بعضی ها به معنای میمون های درشت هیكل و به گفته بعضی دیگر به معنای مگس های ریز است . و قمل - به فت ح قاف و سكون میم - به معنای شپش معروف است . (جراد) و (ضفادع ) و (دم ) به ترتیب به معنای ملخ ، قورباغه و خون است .

كلمه (مفصلات ) از تفصیل به معنای جدا جدا كردن اجزای یك شی ء متصل است ، كه لازمه آن متمایز شدن هر جزئی است از اجزای دیگر. پس بنابراین ، از اینكه فرمود: (آیات مفصلات ) استفاده می شود آیاتی كه به سوی قوم فرعون فرستاده می شده یكجا و یكدفعه نبوده ، بلكه هر كدام جدای از مابقی فرستاده می شده ، و این خود دلیل بر این است كه این آیات آیاتی است الهی كه هر كدام در موقع مناسبش نازل می شود، چون اگر یكجا نازل می شد ممكن بود خیال كنند یك امر اتفاقی و جزافی بوده و ربطی به موسی و نفرین او نداشته است .

آیه بعدی شاهد بر این است كه معنای (مفصلات ) همان معنائی است كه ما كردیم ، برای اینكه از آن آیه استفاده می شود: هر كدام از آیات كه فرستاده می شده قبلا موسی از آمدن آن آیه و آن عذاب خبر می داده ، لذا وقتی به آن برخورد می كردند دست به دامن موسی می شدند تا بلكه دعائی كند و آن عذاب را از ایشان برگرداند، و با موسی عهد می بستند كه اگر این عذاب را از آنان بر دارد به وی ایمان می آورند و دست از بنی اسرائیل برداشته و ایشان را به موسی می سپارند، ولی وقتی به دعای موسی عذاب برداشته می شد عهد خود را می شكستند.





و لما وقع علیهم الرجز قالوا یا موسی ادع لنا ربك ...





(رجز) به معنای عذاب است ، و الف و لامی كه در اینجا بر سر آن است ، اشاره به عذابی است كه هر كدام از آیات قوم فرعون مشتمل بر آن بوده است ، و جمله (بما عهد عندك ) بطوری كه قرینه مقام افاده می كند به این معنا است كه : از پروردگارت برای ما رفع عذاب را بخواه ، چون خدایت با تو عهد بسته كه هیچ وقت دعایت را رد نكند. بنابراین ، لامی كه در جمله به كار رفته لام قسم خواهد بود.

جمله (لئن كشفت عنا الرجز لنومنن لك و لنرسلن معك بنی اسرائیل ) همان عهدی است كه گفتیم قوم فرعون با موسی بسته و آن را شكستند.

عهدشكنی قوم فرعون بعد از برداشته شدن عذاب از آنان





فلما كشفنا عنهم الرجز الی اجل هم بالغوه اذاهم ینكثون





كلمه (نكث ) به معنای عهد شكستن است ، و جمله (الی اجل هم بالغوه ) متعلق است به جمله (كشفنا)، و از این دو جمله بر می آید عهدهایی كه بین موسی و قوم فرعون می گذشته موجل به مدت معینی بوده ، مثلا اگر موسی (علیه السلام ) می گفته كه خداوند این عذاب را از شما بر می دارد به شرطی كه ایمان بیاورید و بنی اسرائیل را با من روانه كنید در آخر اضافه می كرده كه اگر تا فلان مدت به این عهد وفا نكردید عذاب مرتفع نخواهد شد.

و همچنین اگر بنی اسرائیل با وی عهد می بسته اند آنان نیز عهد خود را محدود به مدت معین می كردند، لذا آیه شریفه می فرماید: (پس از آنكه عذاب برداشته می شد و آن اجل معین سر می رسید عهد خود را كه با موسی بسته بودند، می شكستند).





فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم





كلمه (یم ) در زبان عرب به معنای دریا است ، ما بقی الفاظ آیه معنایش روشن است .





و اورثنا القوم الذین كانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها...





ظاهرا مراد از (ارض ) سرزمین شام و فلسطین است ، موید و یا دلیل بر این معنا جمله بعدی است كه می فرماید: (التی باركنا فیها) برای اینكه خداوند در قرآن كریمش غیر از سرزمین مقدس كه همان نواحی فلسطین است و غیر از كعبه هیچ سرزمینی را به بركت یاد نكرده .

معنای آیه این است كه : ما بنی اسرائیل را كه مردمی ضعیف به شمار می رفتند قدرت داده و مشارق و مغارب سرزمین مقدس را به ایشان واگذار نمودیم . و اگر در اینجا بنی اسرائیل را به مردمی مستضعف وصف كرده برای این است كه كارهای عجیب خارق العاده خدا را برساند، و بفهماند چگونه خداوند افتادگان را بلند می نماید و كسانی را كه در نظرها خوار می آیند تقویت نموده و زمین را در تیول آنان قرار می دهد، چه قدرتی بالاتر از این ؟

اینهم كه فرمود: (و تمت كلمه ربك الحسنی ) برای این است كه برساند به ملك و سلطنت رسانیدن بنی اسرائیل و هلاك كردن دشمنان ایشان بر وفق قضای حتمیش بوده ، موسی (علیه السلام ) هم گویا از این قضا خبری داشته كه در وعده به بنی اسرائیل گفته است : (عسی ربكم ان یهلك عدوكم و یستخلفكم فی الارض ). آیه شریفه (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ) نیز اشاره به همین معنا دارد.

و اما معنای (تمامیت كلمه ) - تمام شدن كلمه ، خارج شدن آن از مرحله قوه و استعداد به مرحله فعلیت و وقوع است ، البته ناگفته نگذاریم كه جهت و علت تمام شدن كلمه پروردگار در خصوص داستان بنی اسرائیل صبر ایشان بوده و لذا فرموده : (بما صبروا).

جمله (و دمرنا ما كان یصنع فرعون ...) به این معنا است كه ما آن صنایعی كه قوم فرعون داشته و آن قصرهایی كه افراشته بودند و آن تاكستانهائی كه به وجود آورده و داربست هایی را كه برای موبن ها ساخته بودند از بین بردیم .

بحث روایتی

(درباره مبتلا گشتن فرعونیان به عذابهای متعدد و عهدشكنی ایشان )

در مجمع البیان است كه ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده و محمد بن اسحاق بن بشار مطلبی را گفته اند، و علی بن ابراهیم هم همان مطلب را به سند خود از ابی جعفر و ابی عبد الله (علیه السلام ) روایت كرده ، و آن مطلب كه از مجموع روایات گرفته شده این است كه : بعد از ایمان ساحران به موسی و شكست خوردن فرعون و اصرار بر كفر خود، هامان به فرعون گفت : مردم بطوری كه می بینی یكی پس از دیگری به موسی ایمان می آورند، باید فكری كرد، من فكر می كنم صلاح در این باشد كه ماءمور بگذاری تا هر كس را كه به دین موسی در آمده زندانیش كنند.

پس فرعون هر كس را كه به موسی ایمان آورده بود حبس نمود. خداوند هم فرعونیان را به عذاب های گوناگونی از قبیل كمبود زراعت و امثال آن مبتلا نمود، و در آخر طوفانی بر آنان مسلط كرد تا تمامی خانه های آنان را در هم فرو ریخت ، فرعونیان ناگزیر به بیابان گریختند، و خیمه ها به پا كردند، و اما خانه های بنی اسرائیل یك قطره از آب سیل به آنها نرسید، و زمین های زراعتی آنان نیز آسیبی ندید، بر عكس برای فرعونیان هیچ زمین زراعتی نماند، لذا به موسی گفتند: از خدایت بخواه این بارندگی هولناك را از ما قطع كند، كه اگر چنین كنی ما به تو ایمان آورده و بنی اسرائیل را از زندانها رها كرده با تو روانه می سازیم .

موسی (علیه السلام ) از خدا خواست و خداوند هم عذاب را از آنان برداشت ، و لیكن متاءسفانه به وعده خود وفا ننموده و ایمان نیاوردند. این بار هامان به فرعون گفت : اگر بنی اسرائیل را آزاد كنی به دست خود، موسی را بر خود غلبه داده ای ، و او بطور مسلم سلطنت تو را از بین خواهد برد، لذا فرعون بنی اسرائیل را رها ننمود و درباره باران های خطرناك گفت : بارانی كه آمد عذاب نبود، بلكه نعمتی بود برای ما زیرا دشت و صحرای ما را پس از خشكی و مردگی زنده و سر سبز و خرم نمود، و چون چنین كردند خداوند هم - به روایت علی بن ابراهیم در سال دوم و به روایت دیگران در ماه دوم ملخ را بر زراعتها و اشجار ایشان مسلط كرد، بطوری كه از زراعت و درختان چیزی باقی نگذاشت بلكه موی سر و ریش آنان و لباس و فرش و زندگی شان را هر چه بود خوردند، و حال آنكه همین ملخ ها به خانه های بنی اسرائیل داخل نمی شدند و هیچگونه آزاری نمی رساندند.

مردم همه سر و صدایشان بلند شد، و فرعون شدیدا به جزع و فزع در آمد، و به موسی (علیه السلام ) گفت : این بار هم از پروردگارت بخواه این بلا را از ما بگرداند، و بطور قطع من نیز دست از بنی اسرائیل بر می دارم . موسی (علیه السلام ) دعا كرد و ملخ بعد از آنكه یك هفته یعنی از شنبه تا شنبه دیگر بر ایشان مسلط بود از آنان بر طرف گردید.

بعضی ها در كیفیت دعای موسی (علیه السلام ) گفته اند كه وی نگاهی به آسمان نمود و سپس عصای خود را به طرف مشرق و مغرب به حركت در آورد، و بدون درنگ ملخ ها از همان طرف كه آمده بودند برگشتند، تو گوئی اصلا ملخی نیامده بوده . این بار هم هامان نگذاشت فرعون به وعده خود وفا كند و بنی اسرائیل را آزاد سازد،

لذا در سال سوم - به روایت علی بن ابراهیم - و در ماه سوم - به روایت دیگران - خداوند (قمل ) را كه عبارت است از ملخ ریز و بدون بال و خیلی خبیث تر و خطرناك تر از سایر انواع ملخ بر همه زراعت آنان مسلط نمود، به این معنی كه این بار ملخ ساقه و ریشه ها را هم خورد، و خلاصه زمین را لیسید.

بعضی دیگر گفته اند: موسی (علیه السلام ) ماءمور شد تا به تلی خاكی كه در دهی از دهات مصر معروف به عین شمس قرار داشت برود، موسی بدانجا رفت و عصای خود را به آن تل خاك زد و بلافاصله ملخ های نام برده سراسر مصر را پر كرده حتی به جامه های فرعونیان در آمده و آنان را گزیدند، و اگر كسی مشغول غذا خوردن بود قمل در غذایش شده و ظرف غذایش از آن پر می شد.

سعید بن جبیر گفته است : (قمل ) همان شپشه ای است كه به حبوبات می افتد، و نیز گفته است : اگر كسی ده جراب (مشك ) گندم به آسیاب می برد از آن ده مشك بیش از سه قفیز(پیمانه ) عایدش نمی شد، و این بلا شدیدترین بلائی بود كه فرعونیان بدان دچار شدند، زیرا نه تنها حبوبات آنان به خطر افتاد بلكه موی بدن و حدقه و پلك چشم و ابروهای آنان نیز دستخوش این بلا شد. وقتی به بدنهایشان حمله می كرد هر كه میدید خیال می كرد پوست بدن های آنان مبتلا به گری شده . خلاصه خواب و آرامش از آنان سلب شد، همه به ناله و فریاد در آمدند. ناچار فرعون موسی را طلبید و گفت : اگر این بار از خدایت بخواهی تا عذاب را از ما بردارد بطور قطع و مسلم دست از بنی اسرائیل بر می دارم . موسی این بار نیز پذیرفت و دعا كرد، و به دعای او قمل كه هفت روز تمام یعنی از روز شنبه ای تا شنبه بعد مسلط بر آنان شده بود بر طرف گردید.و این بار هم عهد خود را شكسته خداوند در سال چهارم و به آن روایت دیگر در ماه چهارم ضفدع (قورباغه ) را بر آنان مسلط كرد.

تمام زندگی آنان مالامال از ضفدع شد، لباس و یا ظرف و یا طعام و یا آبی نماند مگر اینكه پر از ضفدع بود، غذا می پختند چیزی نمی گذشت كه می دیدند پر از ضفدع شده ، می خواستند با یكدیگر صحبت كنند تا دهن باز می كردند ضفدع به دهانشان می افتاد،

لقمه بر می داشتند تا دهانشان باز می شد ضفدع قبل از لقمه دهانشان را پر كرده بود. این بار به گریه در آمده به شكایت نزد موسی آمدند، و گفتند اینبار توبه كرده و دیگر به كردار زشت خود بر نمی گردیم ، از خدا بخواه تا ما را از شر قورباغه ها رهائی دهد، موسی دعا كرد و خداوند ضفدع را پس از آنكه هفت روز یعنی از روز شنبه تا شنبه دیگر بر ایشان مسلط بود از آنان بر داشت .

و چون این بار نیز عهد خود را شكستند خداوند در سال پنجم خون را روانه بسوی ایشان كرد، به این معنا كه آب نیل را برای ایشان خون گردانید، بنی اسرائیل آن را آب و قبطی ها آن را خون می دیدند، حتی قبطی ها به بنی اسرائیل التماس می كردند كه ایشان آب را در دهان خود ریخته و از دهان خود به دهان قبطی ها بریزند، با این حال تا در دهن اسرائیلی ها بود آب بود و به محضی كه به دهان قبطی ها منتقل می شد خون می گردید. فرعون كه دید از عطش هلاك می شود، ناچار شد برگ درختان را بجود ولی مع الوصف رطوبت برگ درختان هم در دهانش خون می شد، هفت روز هم به این عذاب دچار بودند، هیچ آب و غذایی نمی خوردند مگر آنكه خون بود. زید بن اسلم گفته است خونی كه خداوند مسلط بر فرعونیان كرد عبارت از خون دماغ (رعاف ) بود. بهر حال به نزد موسی آمدند كه از خدایت رفع این پریشانی و عذاب را بخواه تا به تو ایمان آورده دست از بنی اسرائیل برداشته و با تو روانه شان كنیم ، موسی این بار نیز دعا كرد و عذاب از ایشان برداشته شد مع ذلك دست از بنی اسرائیل بر نداشتند.

عیاشی در تفسیر خود از محمد بن قیس از ابی عبدالله (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: مقصود از كلمه (رجز) در آیه (لئن كشفت عنا الرجز لنومنن لك ) برف است ، لذا بلاد خراسان را كه كوهستانی و برف گیر است بلاد رجز گویند.مؤ لف : این روایت آنطوری كه باید و شاید با سیاق آیه انطباق ندارد.